ازپس آمدن | |
از پس کسی برآمدن | |
ازپشت | |
از پهلو | |
ازپهلو | |
از پهلو ريختن | |
ازپهلوي | |
از پهلوی | |
از پوست دراوردن | |
از پيش | |
از پيش اماده شده | |
ازپيش اگاهي دادن | |
از پيش اگاهي دادن ياحدي زدن | |
از پيش بردن | |
از پيش حفظ کردن | |
از پيش خبر دادن | |
از پيش خود ساختن | |
از پيش دانستن | |
از پيش سفارش دادن | |
ازپيش سفارش دادن | |
از پيش فرستاده شده | |
از پيش مسلح کردن | |
از پہلو | |
از پہلو حملہ کرد ن | |
ازپہلوی چیزی ردشدن | |
از پہلوی کسی رد شدن | |
از پیش | |
از پیش بردن | |
از پیش خود | |
از پیش دانستن | |
از پیش رفتن | |
از چرم گاوميش | |
ازچه جہت ـ چه جهت دارد | |
از چه طريق | |
از چه منبعي | |
از چوب ساخته شده | |
از چپ ردیف شده - تراز از چپ | |
از چپ ردیف کردن | |
از کار افتادن | |
ازکار افتادن | |
از کار افتاده | |
از کارافتاده | |
ازکارافتاده | |
از کار افتادگي | |
از کارافتادگی | |
از کار انداختن | |
از کارانداختن | |
ازکار انداختن | |
از کار بازداشتن | |
از کار در امده | |
فارسی |